فراهم سازي افكار عمومي
• افكار عمومي در قرن هجدهم به وجود آمد. اما خود پديده بسيار زودتر از اين درتاريخ به ثبت رسيده بود. رومي ها وآتني ها قبل از اين، اين عبارت را به كار مي برده اند.
• هنگامي كه سيسرون، سياست مدار رومي كه به سال 51 قبل از ميلاد مسيح در سيسيل اقامت داشت، از دوست خود خواست كه وي را در جريان آنچه در شهر مي گذرد،قرار دهد.او هم گفت : اگرامرمهمی ازنوع سیاسی پیش بیایدمن شمارا در جريان ريشه آن ، نظر كلي مردم درآن باره و افق تحول آينده آن قرار خواهد داد.
• هم چنين در قرون وسطي در ميان گروه هاي روشنفكري ومذهبي و اعضاي نخبگان سياسي پديده افكار عمومي ديده مي شود.
• در ايتالياي جديد نيز چهره شاخص سياسي مانند ماكياولي به شهريار توصيه مي كند كه افكار عمومي را دست كم نگيرد.
• در قرن شانزدهم لوتر زبان لاتين كلاسيك را كه مورد استفاده نخبگان با فرهنگ بود رها كرد وبا توده هاي آلماني باب سخن گشود.
• در قرن هفدهم براي ايجاد افكار در مردم و تاثير گذاري بر آنها در طول جنگ هاي سي ساله صورت مي گرفت. در اين دوران اعلاميه هاي مصور توزيع مي شد.
• هابز در فلسفه اجتماعي انديشه افكار عمومي را رواج داداومی گفت نظربرجهان حکوت می کنددرحالی که پاسكال معتقد بود كه نظر سلطان عالم است. ويليام تمپل نظر رامانع در راه اقتدار سياسي مي دانست و نوشت: نظر پايه واساس هر حكومتي را تشكيل مي دهد.
زايش افكار عمومي
• نكته اول : افكار عمومي اختراع دمكرات هاي پارلماني جديد است؛اين پديده از نظر تاريخي ،با مرگ خودكامگي قدرت مطلقه ارتباط دارد.
• نكته دوم:ابداع مفهوم افكار عمومي را به روسو نسبت مي دهند. البته روسو افكار عمومي را به مفهوم اراده سياسي نمي داند ؛ آن را مقاومت در برابر تلاش هايي مي داند كه براي تغيير صورت مي گيرد.
• نكته سوم: در نظر ل. س . مرسيه افكار عمومي از همان زمان جلوه اي آگاهانه از مباحثات پر حرارت در مورد تمامي مسائلي محسوب مي شد كه جنبه سياسي داشت.
• نكته چهارم: پيدايش افكار عمومي آگاه ، به عنوان يك نيروي سياسي ، با طبقه متوسط و نيز با ايجاد نهادهاي دمكراتيك ، رشد سواد و بالاخره پيدايش رسانه هاي همگاني رابطه تنگاتنگ دارد.
• نكته پنجم : ژاك نكر( وزیردارایی لویی شانزدهم) معتقد بود نظر همه شهروندان مهم نيست. به عقيده او ، افرادي كه در شكل گيري افكار عمومي شركت دارند كساني هستند كه فقط در شهرها زندگي مي كنند ، قادر ند بخوانند،بنويسند و مرتبا اخبار دريافت نمايند.(این بینش به بورژوازی تعلق داشت)
• نكته ششم : افكار عمومي با گذر از مرزهاي بورژوازي و با در برگيري توده هاي شهري در جريان انقلاب فرانسه شكل گرفت.
• نكته هفتم: هر چه قدر بي سوادي و نا آگاهي از توده هاي مردم بيشتر فاصله گرفت ، به همان ميزان افكار عمومي زايش بيشتري داشت تا اين كه در قرن نوزدهم افكار عمومي براي هميشه به حيات سياسي قدم گذاشت.
پيدايش حيطه اقتدار عمومي
هابر ماس ( مولف كتاب فضاي عمومي) تحليل منظمي از مفهوم و كاركردهاي حيطه قدرت عمومي، از رنسانس تا امروز، ارائه داد. او معتقد است:
1- حيطه ي اقتدار عمومي نتيجه نظام خاصي نيست . همان گونه كه نظام سياسي در كشور تغيير مي كند، شكل وكاركرد فعاليت هاي دولتي نيز تحول مي پذيرند.
2- حيطه اقتدار عمومي براي نخستين بار در دولت هاي خودكامه تجلي يافت و در آنجا بود كه جايگاهي براي مردم در نمايش قدرت سلطنتي و اشرافي باز شد.
3- پيدايش سرمايه داري تجاري و در تبادل اطلاعات براي تجارت كالا ، اطلاع خود صورت كالا مي يابد.
4- علي رغم تغييرات مهم در رويدادهايي مانند شيوه تجارت وداد و ستد و هم چنين فراهم شدن گفت وگوي اجتماعي درايين دوره ، فناوري چاپ شرط اصلي نشر آگاهي ها و نشر افكار نو به شمار مي رود.
5- با ظهور سرمايه داري تجاري ما شاهد ظهور طبقه جديدي به نام بورژوازي هستيم. خانواده بورژوازي آگاهي توليد مي كند.استقلال ، محبت وفرهنگ را به هم مي آميزد.
6- هابر ماس تاكيد مي كند فضاي عمومي آزاد از ابتدا در زمينه فرهنگي شكل گرفته است.
7- فضاي عمومي آزاد تغييرات مهمي در نهادهايي مانند كافه ها ، سالن ها ي ادبي، وباشگاه ها به وجود مي آورد و همين جاست كه اصول قواعد وساختارهاي فضاي عمومي ترسيم و پي ريزي مي شود.
بنابراين قبل از آن كه فضاي عمومي آزاد به حيطه قدرت سياسي سرايت كند در فضاهاي عمومي پي ريزي مي شود.
شكل گيري حيطه اقتدار عمومي
مراحل شكل گيري حيطه اقتدار عمومي از نظر هابر ماس
1 - ظهور جمعيت فرهيخته( جمعيت سياسي يا جمعيت روزنامه خوان) كه محل تجمع آنها كافه ها و سالن هاست.( سه هزار كافه در لندن وجود داشته است )
2- انتشار روزنامه ها كه به حفظ و انسجام اين جمعيت ها كمك شايان توجهي مي كند و روزنامه هايي مانند گاردين وتاتلر ... به نهادهاي واقعي تبديل مي شوند.
3- مخاطب اصلي اين روزنامه ها طبقه بورژوا مي باشد.
4- با فضاي فرهنگي جديد انتقاد از قدرت دولت به اعتراض كتبي( انتشار درروزنامه ها) و وجدان عامه تبديل مي شود.
5- حيطه اقتدار عمومي وقتي سازماندهي مي شود و در آن ارتباط عقلايي شكل مي گيرد و به رشد سياسي مي رسد به عنوان شكل تازه اي از اقتدار سياسي در صحنه اجتماعي حضور مي يابد.
6- تاكيد او به جنبه عقلايي و برابري افكار عمومي در طول قرن هجدهم مي باشد.
7- ديري نپائيد كه با دست كاري در رسانه هاي عمومي وهمگاني و خارج شدن آنها از فضاي انتقادي وتبديل شدن به رسانه هاي دولتي وتوجيه دولت.اقتدار عمومي نقش خود را ازدست داد وبه انحطاط رسيد.
کارکردهای حیطه اقتدارعمومی
1- عامه مردم ،متشکل از افراد حقیقی ودارای قدرت تعقل ،فضایی را که قبلا به واسطه قدرت حاکم کنترل می شد به مالیکت خود دراوردند وآنرابه حیطه اقتداری بدل ساختند که درآن ازقدرت دولت انتقادمی شد.
2- کارکردسیاسی حیطه قدرت عمومی بورژوایی همانا به دست گرفتن کنترل جامعه مدنی وایستادگی در مقابل خود کامگی بود .
3-هابرماس می گویدبه تدریج که بورژوازی تقویت شد مردم فرهیخته قرن هیجدهم نیروی سیاسی پیدا کردند وبابحث های سیاسی در سالن ها وکافه ها آزادانه حکومت سلطنتی را به نقدکشیدند .
4- حیطه اقتدار عمومی با کارکردهای سیاسی ابتدا درپایان قرن هفدهم درانگلستان ظاهرشد ، درحالیکه همان موقع در فرانسه ، آگاهی عمومی فرهیخته به عنوان ”نهادی که بتوان به آن رجوع کرد وجود داشت ”.
5- به قول م . اوزوف توصیف افکار عمومی کاری است نامطئن .اومی نویسد :“ تنها ویژگی ای که همگان برای آن می شناسند منفی است ، یعنی حاصل جمع نظرها نیست ...“ بیشتربه یک ” دادگاه بی چهره وگمنام شباهت دارد ”.
افكار عمومي ” ديگر“
• اشتباه است كه فكر كنيم در اين دوره (بورژوايي) افكار عمومي را تنها در حيطه عمومي بورژوا بدانيم. چون علي رغم اين كه جو خفقان از طرف پادشاه و حكومت هاي سلطنتي اعمال شده است ، نظرات شناور هم در جامعه وجود داشته است. اما چون در گفته هاي ونوشته ها به حساب نمي آمده است،در جايي منتشر نشده است.
• گماردن خبر چين هايي در شهر و گوش دادن به حرف هاي مردم و انتقال آن به پادشاه توسط پليس نشان مي دهد كه افكار عمومي تنها در شرايط عمومي شكل نمي يابد. اما با گسترش آن مقامات حكومت را وا داشت تا با آن كنار بيايد.و آنها سرو صداي ملت را بفهمند
صاحبان افكار عمومي
• بدوم شك افكار عمومي از گفت وگوها، مصاف افكار با استدلال ، و از دورن حيطه اقتدار عمومي متولد شده است.
صاحبان افكار عمومي چه كساني بوده و هستند؟
1- بخش آگاه طبقه بورژوا ركن اصلي قلمداد مي شوند.
2- انتشار دايره المعارف( به سال 1751) توجه عمومي را به سوي مسائل سياسي معطوف كرد.
3- تاريخ دان ها دو گروه را صاحبان افكار عمومي بر مي شمارند
- يكي اديبان كه پايه هاي اصلي افكار عدالت خواهانه را بنا مي نهند
- دوم كساني هستند كه از محيط پارلماني بر مي خيزند
4- هابر ماس نخستين پايه گذاران افكار عمومي را اقتصاددانان طرفدار كشاورزي مي داند
مجاري تشكيل افكار عمومي
مساله كليدي در تحليل افكار عمومي اين است كه بدانيم آيا اين فرايند اجتماعي را ه دمكراتيك را مي پيمايد يا ان كه از بالا هدايت مي شود.
افكار عمومي جزئي از فرهنگ است
افكار عمومي جز لاينفك بناي فرهنگ است. افراد بر حسب نحوه زيست خود ، دست به تفسير مي زنند به جستجو مي پردازند و به اين رخدادها معنا مي بخشند.هردو فرايند با با لا رفتن بناي اجتماعي معناها كمك مي كنند.دراينجا نظام هاي موازي در كنش متقابل قرار مي گيرند، يكي از ديگري جدايي نمي پذيرد، هر دو در تشكيل فرهنگ مشاركت دارند.
عرصه هاي گفتمان عمومي
در جامعه هاي غربي كه گاهي جامعه هاي تله ماتيك خوانده مي شوند ، اطلاع و آگاهي عموما به وسيله رسانه ها صورت مي گيرد.
افراد خودشان رسانه ها را به عنوان منابع اطلاعات انتخاب مي كنند و به ان اعتماد مي كنند.
سه نوع گفتمان در اين عرصه قابل بحث است:
1- گفتمان متخصصان يا گفتمان مشروع
2- گفتمان شفاهي اززبان دولتمردان
3- گفتمان هشدار يا گفتمان رسانه ها
مهم ترين و تعيين كننده ترين نقش در ساختار بندي افكار عمومي نقش گفتمان رسانه اي است. آنها نقش تعيين كننده اي در حيات اجتماعي جامعه ايفا مي نمايند.
چرا رسانه چنين نقش مهمي دارند؟
- كاتز معتقد است هر انديشه اي در باب ماهيت نقش افكار عمومي مستلزم تحليل رسانه هاست.
2- رسانه ها صحنه اصلي مصاف بر سراسر امور عمومي را فراهم مي آورند.
3- مردم به رسانه ها اعتماد دارند وهر چه رسانه بگويد باور دارند كه واقعي است.
4- هنوز عمل مطبوعات را به هنگام قضيه واتر گيت به ياد داريم.
5- رسانه ها در دوران بحران اهميت ويژه اي براي مردم دارند.
اعتبار رسا نه ها
رسانه ها منبع اصلي اطلاعات مردم است.اما چگونه مي توان دانست كه اطلاعات رسانه ها صحيح است يا غلط؟
وا نگهي درستي اخبار با دو ملاك ديگر هم رابطه دارد:
1- اعتبار خبر
2- اطمينان به آنها
براي ميزان اطمينان مردم در دريافت اطلاعات از رسانه دو پژوهشگر در شهر لس آنجلس براي نحوه دريافت اطلاع از زلزله از مردم سوال كردند كه منبع اصلي اطلاعات شما در مورد زلزله چه بود؟
تلويزيون 55 درصد
روزنامه ها 19 درصد
راديو12 درصد
اشخاص 9 درصد
مجلات 2 درصد .
ساير منابع يك و نيم درصد.
شايعه و افكار عمومي
سهم شايعه در تشكيل افكار عمومي انكار ناپذير است. اگر رسانه ها نخستين منبع اطلاعاتي در جامعه هاي جديد هستند، نبايد فراموش كرد كه افكار عمومي پيوسته از مجاري موازي نيز تغذيه مي شوند.
ويژگي هاي شايعه:
1- بيان نگراني و اضطراب هاي بخشي از مردم است در برابر فريب اطلاعاتي
2- براي تحريك هيجاني،ترس را فرياد مي كشد
3- شايعه كسي را قانع نمي كند اما چيزي را به زبان مي اورد كه همه حاضرند آن را باور كنند
4- به آساني ميان اخبار مي خزد
5- ابهام به زايش آن كمك مي كند
6- هرگاه توسط يك مقام رسمي تاييد شود تبديل به خبر مي شود اما اگر تكذيب شود هم چنان شايعه مي ماند
7- شايعه از طريق مجاري گوش و زبان عمل مي كند
8- شايعه بر اساس موضوعي كه براي عموم اهميت دارد تغيير مي كند
9- شايعه به عنوان مجراي موازي نشر اطلاعات در شكل گيري افكار عمومي شناخته مي شود
ارتباط جمعي و افكار عمومي
رابطه بين رسانه هاي همگاني و افكار عمومي مدت هاي مديدي است كه كنجكاوي پژوهشگران را بر انگيخته است.
امروز هيچ كس انكار نمي كند كه رسانه ها در شكل گيري افكار عمومي دخالت دارند با وجود اين از نظر تجربي بسيار مشكل خواهد بود نشان دهيم سهم آنها در اين شكل گيري نسبت به ساير مكانيسم ها چه قدر است.
سه مرحله تحليل در نقش رسانه ها بر افكار عمومي
1- دوره قدرت مسلم رسانه ها (1920 تا 1943) : دست كاري در بينش نظرات ، تبليغات و اقناع پنهاني و غيره ...
2- دوره حداقل اثر رسانه ها ( از سال 1944 تا چاپ PEOPLES CHOISE ) صافي برنامه ها واهميت روابط اجتماعي به منظور تحديد اثرات رسانه ها
3- ( پيدايش تلويزيون) دوره پيچيدگي اثرات انديشه متمركز بر قدرت تلويزيون ( 1960 تا1995) انديشه فني تر ، تقسيم بندي مخاطبان ، انتخاب اريب وار پيام و ...
صحنه رسانه ها
رسانه ها نقش هاي متعددي را در حيات اجتماعي به عهده دارند. اين فكر كه محتواي برنامه هاي رسانه هاي مي تواند نظرات افراد را تغيير دهد ، فكر تازه اي نيست. مفهوم setting agenda- براي نخستين بار در كارهاي روزنامه نگاري سياسي ، واتر ليپمن ، مطرح شد. او در كتاب خود ( افكار عمومي)از توان رسانه ها در بناي واقعيت سخن مي گفت.
نظام سياسي ، هر چند بر افكار عمومي تكيه دارد ، ولي نه از قواعد تصميم گيري بلكه از قواعد جلب توجه عمومي پيروي مي كند.