لئون فستينگر، روانشناس اجتماعي براي نخستين بار در سال 1956 اين نظريه را مطرح كرد. به نظر فستينگر هر
فرد تمايل دارد ميان شناخت هايش(انديشه ها، عقايد و باورها) ، هماهنگي و سازگاري ايجاد كند. اما اين
امكان وجود داردكه ميان شناخت هاي فرد تضاد و تناقض رخ دهد. مشكل زماني احساس مي شود كه شناخت
هاي ناسازگار تقريبا به يك اندازه مهم هستند. اين ناهماهنگي و تعارض احساس ناخوشايندي به همراه دارد
و سبب مي شود فرد نگرشهاي خود رابراي بازيافتن هماهنگي و سازگاري تغيير دهد. مطابق نظريه
ناهماهنگي شناخت ها، هر فرد مي تواند بهطور همزمان بيشاز دو شناختدر ذهن داشته باشد.
به ويژه اين نظريه پيش بيني مي كند كه ميزان ناهماهنگي تحت تاثير دو عامل مهم مي باشد:
1- نسبت هماهنگي و ناهماهنگي شناخت ها و به بيان ديگر تعداد شناخت هاي ناهماهنگ
2- ميزان اهميت هر يك از شناخت ها براي فرد .....