مقدمه
بررسي وضعيت آشوبهاي داخلي يك كشور نشان ميدهد كه اين آشوبها به دو دسته تقسيم ميشوند.
1ـ آشوبهايي با منشأ داخلي
2ـ آشوبهايي با منشأ خارجي؛
آشوبها با منشأ داخلي، آشوبهايياند كه در اثر نارضايتي شهروندان از حاكميت يا موردي ويژه به وجود ميآيد. زماني كه نارضايتي از حاكميت باشد كل جامعه دچار درگيري شده و انقلاب پديد ميآيد و اگر اين نارضايتي از موردي خاص باشد مردم يا شهروندان هرچند به تخريب اماكن شخصي و عمومي اقدام ميكنند اما پس از مقطع زماني كوتاهي، اين آشوبها فروكش ميكنند و از منطقه جغرافيايي خود خارج نميشوند. نوع دوم آشوبهايي است كه منشأ خارجي دارند. اين منشأ خارجي ميتواند يك دولت خاص يا مخالفين يك نظام باشد. آشوبگري با منشأ خارجي جزئي از عمليات رواني دشمنان عليه حاكميت آماج است كه اگر دولتي عليه دولت ديگر باشد آشوبگري نيازمند پيشزمينههايي است كه به اين پيشزمينهها فشارهاي عملي گويند به اين مفهوم كه دولت متخاصم كشور آماج را هدف فشارهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي قرار ميدهد و سپس وقتي كه شهروندان از حاكميت ناراضي گشتند با استفاده از شيوههاي روانشناسي آنها را به شورش واميدارد كه نمونههاي بارز آن ايجاد شورش در عراق پس از جنگ دوم خليجفارس توسط امريكا بود كه به علت پشتيباني نكردن بعدي، شورش شيعيان با سركوب شديد حاكميت بعثي مواجه گرديد. نوع دوم منشأ خارجي مربوط به مخالفان حاكميتها در بيرون از مرزها است در اين روش مخالفان از نارضايتيهاي مقطعي شهروندان نهايت استفاده را كرده و باعث ايجاد آشوب و بلوا در يك كشور ميشوند و هرچند خود نيز اطمينان دارند اين شگردها باعث تغيير حاكميتها نميشود ولي آن را ضربهاي به حاكميتها تلقي ميكنند كه نمونههاي بارز آن آشوبهاي واقعه دانشگاه و يا شاديهاي پس از فوتبال بود كه با درايت نيروهاي انتظامي اين قائلهها ديگر تكرار نشدهاند. اما براي شناخت علمي و حرفهايتر اين آشوبها ضروري است به تدوين و به بحث گذاشتن آنها اقدام كنيم كه اميد است اين مقاله شروعي مناسب براي جلوگيري از عمليات رواني اعم از حاكميتهاي متخاصم و مخالفان بيروني باشد.
تعريف عمليات رواني
عمليات رواني مجموعه اقدامات تبليغي - رواني است كه يك كشور يا گروهي براي اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و شهروندان در جهت مطلوب خود، به پشتيباني زمينهها و ابزارهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي اجرا ميكنند. (سبيلان اردستاني 1383 ص29)
تفاوت اين تعريف با ديگر تعاريف در كتب و مقالات؛ در نظر گرفتن زمينهها و ابزارهاي اقتصادي، نظامي، سياسي ـ ديپلماتيك، فرهنگي و ارتباطي است. در صورتي كه تعاريف ديگر بيشتر به ابزارهاي تبليغي ـ رواني تأكيد دارد.
به مفهوم ديگر در موضوعات سياست خارجي و روابط بينالملل چهار ابزار 1ـ نظامي 2ـ ديپلماتيك 3ـ اقتصادي و 4ـ تبليغي - ارتباطي وجود دارند كه در تفكري سيستمي، تركيبي از اين چهار عنصر باعث موفقيت ميشوند و كمتر اتفاق ميافتاد كه يك عنصر مانند تبليغات بتواند كارساز باشد. عمليات رواني از اين اصل مستثني نيست و ميتواند به پشتوانه فشارهاي اقتصادي، سياسي و نظامي به موفقيت دست يابد. لذا براي ايجاد شورش در كشورهاي ديگر، در مرحله اول ميبايد با فشارهاي عملي مذكور، كشور هدف را دچار نابساماني كرد تا شهروندان نسبت به حاكميت موجود ناراضي گردند و سپس در مرحله دوم با استفاده از شيوههاي عمليات رواني، آشوبهايي را عليه حاكميت تدارك ديد و اگر جامعهاي فاقد مشكل و معضل باشد و هيچ نارضايتي در بين شهروندان وجود نداشته باشد (حتي موردي) ديگر عمليات آشوبگري معنا نخواهد داشت. اهداف و ابزارهاي عمليات رواني بر اساس تعريف به عمل آمده، هدف از عمليات رواني تغيير رفتار و نگرش مخاطب در جهت مطلوب است. اين مطلوبيت با توجه به شرايط طرفين به سه دسته تقسيم ميشود الف) دو گروه در يك كشور؛ عمليات رواني بين دو گروه بيشتر براي كسب قدرت است اما با توجه به تخريبي بودن عمليات رواني در نهايت شهروندان آن كشور متضرر خواهند شد و كشور آسيب خواهد ديد. ب) دو كشور غيرمتخاصم؛ در اين حالت هدف كسب امتيازهاي اقتصادي و سياسي است و هر كشور در جهت منافع ملي خود سعي بر امتيازگيري بيشتري دارد. ج) دو كشور متخاصم؛ در حالت سوم مطلوبيت تغيير رژيم و يا تغييرات اساسي در كشور آماج است كه با توجه به عنوان شورشگري تنها مطلوبيت سوم يعني تغيير رفتار و نگرش بين دو كشور متخاصم در نمودار ذيل آورده ميشود.
تغيير نگرش
1ـ1 بدبينسازي شهروندان نسبت به حاكميت
2ـ1 ناكارآمد نشان دادن مسئولان
3ـ1 وجود تبعيض و نبود آزادي در كشور
4ـ1 عقبماندگي كشور نسبت به ديگر كشورها
5ـ1 القاي ناجي بودن كشور دشمن
6ـ1 بزرگ جلوه دادن قدرت دشمن
اهداف عمليات رواني
1ـ2 مقاومت قانوني در برابر حاكميت
2ـ2 مقاومت غيرقانوني در برابر حاكميت(شورشگري)
3ـ2 مقاومت نكردن در برابر نفوذ دشمن
4ـ2 كمك به دشمن براي نفوذ به كشور
ملاحظه ميشود كه شورشگري جزﺀ تغيير رفتارهايي است كه كشور مبدأ سعي ميكند شهروندان كشور آماج، عليه حاكميت خود اقدامات عملي انجام دهند و با تخريب اماكن عمومي و تسخير مراكز دولتي حاكميت را ساقط سازند. كه براي دسترسي به اين هدف از ابزارهاي عمليات رواني بهره ميگيرند.
ابزارهاي عمليات رواني به دو دسته مكمل يكديگر يعني اول فشارهاي عملي و دوم فشارهاي تبليغاتي ـ رواني تقسيم ميشوند.
فشارهاي عملي در عمليات فراملي چهار دستهاند 1ـ اقتصادي 2ـ فرهنگي 3ـ سياسي ـ ديپلماتيك 4ـ نظامي (براي مطالعه بيشتر به فصلنامه شماره 5 عمليات رواني ص 31 مراجعه شود).
زماني كه عمليات واقعي با موفقيت اجرا شود بنيه و توان كشور آماج به حداقل ميرسد و كشور با بحرانهاي هويت، توزيع، نفوذ، مشاركت و مشروعيت مواجه ميشود و به تبع كشور مبدأ از ضعفهاي پيش آمده به عنوان محملهاي تبليغاتي ـ رواني بهره گرفته و عمليات رواني خود را عليه كشور آماج تكميل ميكند.
ابزارهاي تبليغاتي ـ رواني عبارتند از :
تلويزيون، راديو، خبرگزاريها، مطبوعات و اينترنت (براي مطالعه بيشتر به فصلنامه شماره 7 عمليات رواني ص 86 و 88 مراجعه كنيد)
كه هر يك با توجه به خردههدفهاي عمليات رواني كارايي ويژهاي دارند براي مثال در امر شورشگري تلويزيونهاي ماهوارهاي و راديوهاي بيگانه بيشترين تأثير را بر شهروندان كشور آماج خواهند داشت.
تعريف آشوبگري
آژيتاسيون واژهاي فرانسوي به معناي ايجاد حركت و هيجان است و در سياست به شيوههايي كه براي تحريك احساسات عمومي و تهييج آنها به كار ميرود، اطلاق ميشود.
اين روش بيشتر در احزاب و گروههاي انقلابي چپ مرسوم است و براي تحريك و تهييج مردم گاهي به انتشار اخبار و شايعات دروغ يا تيراندازي ميان جمعيت و استفاده از خون مصنوعي نيز مبادرت ميشود. (طلوعي 1372 ص 31)
داريوش آشوري در دانشنامه سياسي خود در تعريف اين واژه مينويسد: شورانش؛ تلاش براي ايجاد نوعي برداشت آميخته با هيجان و گاه آشوبانگيز، در ميان مردم نسبت به يك امر سياسي است. از اين رو شورانشگر كسي است كه ميكوشد با چنين عملي بر انديشه و كردار انبوه مردم تأثير گذارد.(1370 ص 216)
مردمانگيزي [يا شورشگري يا آشوبگري] در كاربرد جديد به دو معني است.
الف) يعني برانگيختن مردم و شورش كه از رفتار آشفته تودهها ناشي شده باشد. ب) كوششي كه ميخواهد به نيٌات سياسي تودههاي مردم روحيه هيجانزده القا كند كه البته ضروري نيست آشفتگي همراه داشته باشد.
بنابراين مردمانگيز كسي است كه سعي كند تا براي چنين انگيزشي فكر و رفتار عده كثيري از زنان و مردان را زير نفوذ خود بگيرد. (گولد و كولب 1376 ص 771)
گولد و كولب روند معنايي آژيتاسيون را به شرح ذيل آوردهاند.
1ـ صورت انگليسي اصطلاح در طي جنگ داخلي انگلستان در قرن هفدهم (1647) اهميت پيدا كرد در آن وقت هر يك از هنگهاي ارتش كرامول نمايندگاني برگزيدند كه آجيتيتور ناميده ميشدند.
2ـ در انقلاب فرانسه اين واژه به افرادي اطلاق ميشد كه به طرزي نامسئولانه در صدد ايجاد آشوبهاي داخلي بودند. اصطلاح آژيتاسيون به اين مفهوم را، سخنگويان حكومت محافظهكاري به كار ميبردند كه از جنبشهاي ملي، دموكراتيك يا سوسياليستي پس از انقلاب فرانسه و خاصه جنبشهاي اروپايي - قارهاي، وحشت داشتند.
3ـ اين اصطلاح در انگلستان نيز براي توصيف بسيج مسالمتآميز و منظمي به كار برده ميشد كه براي برانگيختن افكار عمومي صورت ميگرفت و هدف از اين كار انجام برخي اصلاحات قانوني بود كه پارلمان بايد انجام ميداد.
4ـ همراه با جنبشهاي انقلابي گوناگون راست و چپ زمانمان، اصطلاح مردمانگيزي مفهوم متفاوت به خود گرفته است و از نظر رهبران و پيروان، اينگونه جنبشها ابزاري قانوني به شمار ميآيد كه به اعتبار آن بايد افكار عمومي را عليه نظام اجتماعي و حكومتي برانگيخت... . روي سخن مردمانگيز احزاب انقلابي يا احزاب مخالف افراطي مجامع تودهاي، اعتصابيون، دانشجويان و غيره است تا در حكومت تغييري بنيادي ايجاد كند(1376 ص771)
برآيند تعاريف مذكور و نظام تحليل كنوني ميتوان گفت آژيتاسيون برانگيختن شهروندان عليه حاكميتها با هدف تغييرات گسترده و يا تعويض حاكميت توسط كشورهاي دشمن و مخالفان رژيم است. عوامل ايجاد آشوبها براي آشوبگري ميتوان علل و دلايل گوناگوني برشمرد كه در اين مقاله تنها به اهم آنها اشاره ميشود. نخستين علت ايجاد آشوبها وجود نداشتن كانالهاي ارتباطي ابراز عقيده است. زماني كه شهروندان تصور كنند نميتوانند صداي خود را به گوش ديگران برسانند و تمامي كانالهاي ارتباطي در دست رقباي آنها است براي ابراز وجود، به اعمال گوناگون مانند تظاهرات، اعتصاب، شورشگري و ترور اقدام ميكنند.
به اين ترتيب سعي ميكنند خود را به جامعه معرفي كرده و ابراز هويت كنند. دومين علت، وارد كردن فشاري بالاتر از حد آستانه تحمل به شهروندان است. اصولاً شهروندان در مسائل مختلف اعم از مذهبي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و عقيدتي يك حد آستانه تحمل دارند. زماني كه فشارها از حد آستانه تحمل فراتر رود، احتمال شورشگري قوت و شدت ميگيرد. به اين ترتيب گروهي كه فكر ميكند بر او ظلم واقع شده است به تخليه روحي و رواني خود با تخريب و آسيب رساندن به اموال عمومي و (گاهي خصوصي) اقدام و به اين وسيله خود را ارضا ميكند. سومين علت آشوبگري هيجانات ناشي از رقابتهاي حزبي و گروهي با يكديگر و استفاده ابزاري از اين موضوع است كه در سالهاي اخير در كشور ما نيز اغتشاشات و آشوبهاي گوناگوني با عناوين فوتبال، دانشجويان، سخنرانيها و غيره برپا شده است. علت اصلي اين اغتشاشات تحريكات اپوزيسيون خارج از كشور است. در خارج از كشور گروههاي معاند و براندازي وجود دارند كه خواهان براندازي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايرانند لذا سعي مينمايند از كوچكترين روزنه و امكان براي ايجاد اغتشاش و آشوب نهايت استفاده را بنمايند. براي مثال موضوع تجمع صنفي دانشجويان در خصوص شهريه ترم دوم، دانشگاه تهران را به اغتشاش شبانه تبديل كردند و باعث ناآرامي شبانه تهران (در تاريخ 20/3/82) و چند شهر ديگر ايران گرديدند.
آخرين علت در اين مقاله دشمنان خارجي است. اكثر كشورهايي كه دشمن يكديگرند سعي مينمايند علاوه بر استفاده از ابزارهاي نظامي، از ابزارهاي عمليات رواني براي شهروندان مردم كشور آماج نيز استفاده كنند.
به اين ترتيب كشور هدف را از داخل تضعيف مينمايند كه نمونه بارز آن شوراندن شيعيان عراقي بر ضد حكومت بعثي عراق در سال 1991 بود كه به علت پشتيباني نكردن و خيانت امريكا به آنها، صدام تمامي آنها را زنداني يا به شهادت رساند. البته مورد آخر تنها دخالت مستقيم كشور متخاصم نيست بلكه كمك به مخالفان كشور آماج در راستاي شورشگري نيز ميتواند جزﺀ دشمنان خارجي محسوب شود به اين مفهوم كه كشور امريكا تمامي امكانات ماهوارهاي و فعاليت سياسي را براي مخالفان نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران مهيا ساخته است تا آنها بتوانند در همسويي با امريكا به مقصود خود دست يابند.
اين شيوه شايد از دخالت مستقيم نيز مؤثرتر باشد چون اولاً كشور مبدأ هيچگونه دخالت مستقيمي در آشوبگري ندارد و بنابراين آماج اتهام جامعه بينالمللي قرار نميگيرد. ثانياً خود را كشوري ليبرال و آزاديگرا معرفي ميكند كه به تمامي آزاديخواهان كمك ميرساند و نيز خود را منجي شهروندان كشور آماج القا ميكند، در نتيجه با كمترين هزينه بيشترين سود را در عمليات رواني ميبرد. ابزارها و شيوههاي آشوبگري براي ايجاد اغتشاش و آشوب شيوهها و ابزارهاي خاص و منحصر به فردي وجود ندارد. غلامرضا بابايي در اين رابطه ميگويد: آژيتاسيون عبارت است از وسيله تأثير سياسي در تودههاي مردم از طريق گفتگو، سخنراني، نطق و گردهمايي، جرايد، كتاب، رسالهها، اعلاميهها، راديو، تلويزيون، سينما و ساير وسايل ارتباط جمعي (1370 ص 12ـ11).
در استفاده از اين وسايل تحريك شهروندان مد نظر است كه اين امر براي جامعهاي آرام و با ثبات، نيازمند نهايت تلاش و بهرهگيري از تمامي امكانات است و براي جامعه پرتنش كه خود ظرفيت هر چيزي را دارد، با كمترين فعاليت ميتوان به نتيجه رسيد لذا در انتخاب روشها و وسايل آشوبگري چند ركن بايد در نظر گرفته شود.
اول: شهرونداني است كه بايد تحريك و تهييج شوند. بايد ملاحظه كرد كه شهروندان چه زمينههايي براي تحريك و تهييج دارند. آيا آنها در شرايط فشارهاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي و عقيدتي قرار دارند و كداميك از اين فشارها تضاد و تعارض بيشتري در شهروندان ايجاد ميكند.
دومين ركن وضعيت جايگزين است. بايد توجه داشت كه تمامي آشوبها به نتيجه مطلوب آشوبگران نميرسد. لذا خيلي از متفكرين، آشوبها را آنارشي و هرج و مرج يكسان ميپندارند، در صورتي كه تحقق نيافتن اهداف آشوبگران، وضعيت را به حالت هرج و مرج در ميآورد. ولي در غالب آشوبگريهاي برنامهريزي شده، آشوبگران به اهداف از پيش تعيين شده خود ميرسند و از طرف مقابل امتيازات لازم را ميگيرند.
سومين ركن، كارگزاران آشوبها است. آشوبگران بايد داراي آلترناتيوهايي باشند كه اعتبار و مشروعيت لازمي داشته باشند تا شهروندان ناراضي راهحلهاي پيشنهادي آنها را جايگزيني مناسب براي وضعيت موجود بپندارند؛ در غير اين صورت هيچگاه براي اهداف واهي يا گزاف، شورش نخواهند كرد.
در بيشتر مواقع كارگزاران آشوب ميكوشند به كمك تبليغات، چهرهاي زيبا اما دور از حقيقت از خود در اذهان شهروندان ترسيم كنند، در صورتي كه اگر شهروندان از ماهيت قدرتطلب آنها آگاه شوند هيچگاه با آنها همراهي نخواهند كرد.
چهارمين ركن جريانات آشوبگري، شرايط اجتماعي - سياسي است. ناراضيان زماني به آشوبگري اقدام ميكنند كه شرايط سياسي ـ اجتماعي جامعه پشتيبان آنها باشد و نه بر ضد آنها. در صورت تضاد محيطي با آشوبگران احتمال بينتيجه بودن آشوب و از دست دادن امتيازات را در پي دارد كه اين امر شكست آشوب را به همراه خواهد داشت، لذا آشوبگران و كارگزاران آنها سعي ميكنند قبل از شروع آشوب، وضعيت و شرايط محيطي را با خود همسو كنند و سپس عمليات را اجرا كنند.
با در نظر گرفتن چهار ركن ياد شده؛ نوبت شيوههاي آشوبگري است. گولد و كولب ميگويند: مردمانگيزي (آشوبگري) با آنكه آشكارا جزﺀ جداييناپذير هر نوع بسيج تبليغاتي است اما معمولاً بر فعاليتي دلالت دارد كه هدف از آن نفوذ در تودهها از راه رسانهها است. البته امروز سخنپراكنيهاي راديو تلويزيوني، سخنان مردمانگيزي را به سمع و نظر شهروندان سراسر كشور ميرسانند كه پيش از اين فقط از طريق نوشته دست يافتني بود. (1376 ص 771)
در تبليغات آشوبگري نخستين اصل بزرگنمايي معايب و كاستيهاست. كارگزاران آشوب با استفاده از تبليغات سعي ميكنند كاستيها و معايب موجود در جامعه را بيش از آنچه هست به رخ شهروندان بكشند و آن را غيرواقعي جلوه دهند.
براي نمونه اگر موضوع تعطيلي نشريهاي مطرح است و محاكم قضايي با توجه به اسناد و مدارك موجود آن نشريه را تعطيل كردهاند ولي آژيتاتور تعطيلي آن نشريه را جلوگيري از آزادي بيان، از بين رفتن حقوق بشر و غيره تعبير كرده و اينگونه وانمود ميكند كه ديگر هيچكس توان بيان انديشههاي خود را ندارد. درباره ايران با توجه به دشمني ديرينه امريكا و كشورهاي اروپايي يا منطقهاي، با نظام جمهوري اسلامي ايران و همچنين وجود گروههاي اپوزيسيون در خارج از كشور تقريباً يك موضوع القايي براي تغيير نظام جمهوري اسلامي به وجود آمده است. تمام اين مخالفين در صدد ناكارآمد جلوه دادن ايران اسلامي برآمدهاند.
مراحل سه گانه القاء عبارتند از: محور، محمل و سوژه (زورق 1368 ص 69)، محور، ناكارآمد نشان دادن نظام جمهوري اسلامي و غير مردمي بودن آن است. محمل موضوعاتي همچون قوه قضائيه، شوراي نگهبان، گروههاي به اصطلاح فشار، مجمع تشخيص مصلحت نظام و غيره است و سوژههاي اين القا تمامي تحركات و بيانات مخالف و ضد و نقيض بر ضد جمهوري اسلامي است كه هر روز به عنوان تيترهاي درشت [سر عنوانها] در راديو تلويزيونهاي فارسيزبان بيگانه منعكس ميشود.
عوامل مذكور علاوه بر بالابردن سطح توقعات جامعه، باعث ميشوند شهروندان انتظاراتي را از حاكميت داشته باشند كه نه در توان حاكميت و نه معقولانه است. اين امر باعث ازدياد شكاف بين شهروندان و حاكميت و تبعاً باعث بحران سياسي در جامعه ميشود. به اين ترتيب آمادگي لازم و زمينه براي اغتشاش و شورش به وجود ميآيد و با تبليغات سوء دشمنان، جوانان كه تجربه و پختگي كمتري دارند، تحت تأثير قرار ميگيرند. نقش رسانهها در پيشگيري از آشوبگري پيشگيري از بين بردن علت وقايع است بنابراين براي پيشگيري از آشوبگري بايد علتهاي آن را از بين برد.
در سطور قبل براي آشوبگري چهار علت برشمرده شد.
1ـ نبود كانالهاي ارتباطي براي ابراز عقيده و آراء
2ـ وجود فشار بالاتر از حد آستانه تحمل
3ـ رقابتهاي حزبي، گروهي و اپوزيسيون
4ـ دشمنان خارجي؛
حال با توجه به رويكرد رسانهاي براي رفع آنها به توصيف و منشأهاي مذكور پرداخته ميشود. نبود كانالهاي ارتباطي براي ابراز عقيده و نظر نخستين منشأ فعاليتهاي آشوبگري است. زماني كه گروهي از افراد در تنگنا، قرار ميگيرند به هر نحو ممكن ميخواهند صداي خود را به گوش ديگران برسانند.
اگر در مرحله اول رسانهها به انعكاس نظرات آنها پرداختند وضعيت خاتمه مييابد ولي اگر انعكاس رخ ندهد گروه مذكور براي انعكاس يافتن اقدامات شديدتري انجام ميدهند كه در هر مرحله از اقدامات اگر قدرت تخريبي بيشتري را در پي داشته باشد و در صورت تعميم پيدا كردن به بيرون از گروه، به آشوب تبديل ميشود.
لذا ضروري است رسانههاي كشور آماج در صورت مشاهده هرگونه اعتراض و ناآرامي به سرعت در محل حضور يافته و با استفاده از فنون مديريت بحران و رسانهها در صدد رفع آنها برآيند.
دومين منشأ، فشارهايي بالاتر از حد آستانه تحمل است. بايد توجه داشت كه شهروندان هر كشوري تا حد مشخصي تحمل فشارها و ناراحتيها را دارند و از آن به بعد را تحمل نخواهند كرد لذا ضروري است رسانهها با كمك مراكز پژوهشي، اين فشارها را شناسايي كنند و در مرحله اول با استفاده از ساز و كارهاي رسانهاي در رفع و يا تقليل فشارها تلاش نمايند و در مرحله دوم و در صورت ناكارآمدي مرحله اول؛ حد آستانه تحمل شهروندان را نسبت به موضوعات فشار بيشتر كنند كه براي اين منظور كارگزاران رسانهاي علاوه بر اشراف كامل به اصول ارتباطي و تبليغي به كسب مشاوره روانشناسي نيز نيازمندند. سومين دسته اپوزيسيون خارج از كشور دولتهاي هدف است.
اين گروهها از لحاظ تبليغي و دسترسي به شهروندان داراي دو ابزارند
1ـ تلويزيون ماهوارهاي
2ـ پشتيباني راديوهاي بيگانه؛
لذا به راحتي به بخشي از شهروندان كشور هدف دسترسي دارند و ميتوانند منويات خود را از طريق اين دو رسانه محقق سازند. گروههاي اپوزيسيون كشور هدف براي تحقق آمال خود از تمامي شيوهها بهره ميگيرند كه بعضي از آنها عبارتند از :
1ـ بزرگنمايي بيش از حد مشكلات اقتصادي، سياسي و اجتماعي
2ـ بزرگنمايي ناكارآمديهاي مسئولانه و سازمانهاي كشور هدف
3ـ بزرگنمايي فساد در دستگاههاي دولتي كشور هدف
4ـ جريانسازي سياسي در خصوص موضوعات سياسي مانند انتخابات و از همه مهمتر در دست گرفتن پوشش خبري اغتشاشات كوچك و تبديل آنها به آشوبهاي بزرگ است.
رسانههاي داخلي كشور هدف ميتوانند اولاً مشكلات و معضلات را با استفاده از سازوكارهاي رسانهاي تا حدودي رفع كنند و در مرحله دوم بدون اشاره به منابع تبليغاتي اپوزيسيون به ضد تبليغ عليه آنها اقدام كنند و در نهايت در صورت وقوع درگيري و آشوب در همان مراحل اوليه به پوشش خبري منطقي آن اقدام كنند و ابتكار عمل را از دست اپوزيسيون كشور هدف خارج كنند. سرانجام كشورهاي خارجي به عنوان منشأ آشوبها شناخته ميشوند. با توجه به نوع بحرانها همچون محاصره اقتصادي، نظامي، فشارهاي ديپلماتيك و غيره، رسانهها تنها ميتوانند پشتيبان دولت خود باشند و با تقويت روحيه ملي شهروندان و همچنين خنثيكردن تبليغات دشمنان به مقابله بپردازند و البته در اين زمينه بهرهگيري از فنون سه دسته قبلي نيز لازم و ضروري خواهد بود.
نقش رسانهها در كنترل آشوبها
در هر آشوب يا درگيري دو طرف منازعه وجود دارد و اين دو در صدد گرفتن امتياز از يكديگرند. نقش رسانهها در اين منازعات ميانجيگري بين طرفين منازعه است.
به اين ترتيب كه بايد سعي نمايند امتيازات خواسته شده را به حد معقول تقليل دهند تا طرف ديگر منازعه بتواند آن را برآورده سازد. در اين خصوص رسانههاي مخالف برعكس عمل كرده و سعي در بسط و گسترش خواستهاي آشوبگران ميكنند. براي مثال در بحران دانشجويي 20 خرداد 1382 دانشجويان خواهان تعديل شهريهها بودند ولي راديو تلويزيونهاي مخالف و معاند نظام آن را به براندازي نظام تعبير كردند كه شايد در مرحله اول تحقق منويات دانشجويان امكانپذير بود ولي در هيچ كجاي دنيا تغيير نظام معقولانه و تحققپذير نيست.
نقش رسانهها به عنوان ميانجي تبادل اطلاعات ميان طرفين منازعه است. آنها بايد خواستهاي آشوبگران و ميزان تحقق آن خواستها توسط طرف ديگر منازعه را منتقل كنند. رسانهها كانالهاي ارتباطي محسوب ميشدند و هرچقدر رسانهها در اين مسير پختهتر، حرفهايتر و فعالتر عمل كنند، احتمال فروكش كردن اغتشاشات بيشتر است و هرچقدر ناپختهتر و منفعل رفتار كنند، بحران تشديد ميشود و خسارات بيشتري به جامعه وارد ميشود. براي مثال اگر رسانهاي تنها هدف خود را انعكاس وقايع آشوبگري تعيين كند و سپس هيجانزده به انعكاس برخوردها، خرابكاريها، زد و خورد طرفين منازعه و ساير حوادث حاشيهاي بپردازد، احتمال ورود ديگر شهروندان به صحنه منازعه بيشتر ميشود. در مثال ديگر، اگر اكثر رسانهها به سكوت خبري بپردازند، در اين صورت شهروندان مجبور ميشوند تمام اطلاعات خود را از رسانههاي مخالف كشور هدف دريافت كنند و به اين ترتيب ميدان در اختيار مسبين آشوب قرار ميگيرد و آشوب تشديد خواهد شد. بنابراين رسانهها بايد با هدف كنترل و مديريت اين نوع منازعات، وارد عرصه خبري شوند و يا سعي نمايند در پوشش خبري با نمايندگان متعادل طرفين منازعه مصاحبه و گفتگو نمايند و از بحران به عنوان يك موقعيت جذب مخاطب، استفاده نكنند.
در انعكاس اغتشاشات بايد طبقه آشوبگران و مخاطبان رسانه از هم تفكيك شوند. براي مثال كارگران كارخانهاي به اغتشاش اقدام كرده و اين اعمال از آنها سر زده است.
به اين ترتيب اقشار و گروههاي ديگر اولاً خود را از آنها ندانسته و ابراز همدردي و احتمالاً كمك به آشوبگران نخواهند داشت. اما استفاده از واژههايي همچون عدهاي، دانشجويان، اراذل و اوباش، اجانب و شبيه به آن، واژههايياند كه شمول معنايي مشخصي دارند كه قشر و طبقهاي خاص را در خود جاي نميدهند، بلكه ميتوانند قشر زيادي از شهروندان كشور هدف را در خود جاي دهند و به اين ترتيب بار عاطفي خبرها به تمامي شهروندان انتقال مييابد و شورش نيز گسترش پيدا ميكند. نكته ديگر در اغتشاشها و آشوبها دخالت نكردن رسانهها به عنوان طرف منازعه به ماجرا است. همانطور كه رسانهها ميانجي طرفين منازعهاند و بايد ميان دو طرف آشتي ايجاد كنند، حال اگر خود به طرفي از منازعه تبديل شوند، ديگر نميتوانند نقش ميانجي را ايفاﺀ نمايند. رسانهها در صورت ايفا نكردن نقش ميانجي در زمان بحران، موظفند پس از بحران به دو طرف منازعه مراجعه كرده و در صدد آشتي و از بين بردن ريشههاي بحران برآيند تا بحران كاملاً از بين برود.
نتيجهگيري
تجربههاي كشورهاي ديگر در خصوص پوشش خبري آشوبها بيانگر موارد ذيل است كه هرچند تمامي اين گزينهها مورد تأييد نگارنده مقاله نيست اما آگاهي از تمامي آنها لازم و ضروري مينمايد. 1ـ مخاطبان خود را روشن كنيد. شما براي مخاطبان ناظر اثرگذار خبر ميگوييد. 2ـ حتيالمقدور خبر را در لابهلاي برنامههاي تحليل خبري، مصاحبهها يا در خلال برنامه سياسي مستقل ارائه دهيد. 3ـ بستر تحليل شما بايد واقعي، معتبر و مربوط به موضوع باشد. 4ـ تحليلها، تفسيرها و خبرها بايد به موقع ارائه شود. (به موقع يعني در جاي خود نه زود، هرچند كه تفاسير شما بايد از ديگر مراكز خبري زودتر ارائه شود). 5ـ از اصطلاحات مثبت استفاده كنيد. بايد محتاط بود كه مخاطبان احساس توهين نكنند، سعي كنيد مخاطبان را عصباني نكنيد. 6ـ سعي كنيد هدف اغتشاش را به عنوان هدفي كه با ابزارهاي قانوني دست يافتني است معرفي كنيد. 7ـ سعي كنيد رابطه هدف اغتشاش را با رفتار آشوبگرانه قطع كنيد. يعني هدف آنها را در تضاد با آشوبگري معرفي كنيد. 8ـ ساعت پخش خبر بايد به دقت انتخاب شود، اخبار نيمروزي و صبحگاهي كه بيشتر شهروندان بيننده و شنونده آن هستند براي پخش مستقيم اغتشاش مناسب نيست. ضمناً پخش خبر در ساعتهاي آخر روز، امكان پيوستن شهروندان به اغتشاش را كاهش ميدهد. 9ـ توجه داشته باشيد كه بسياري از شهروندان تنها با تيتر خبر قضاوت ميكنند، لذا در تنظيم تيتر و سرعنوان خبر، دقت لازم و كافي داشته باشيد. 10ـ در مصاحبهها، سؤالات موضوع اغتشاش بر اساس يك سناريوي از پيش تعيين شده مشخص گردد. سؤالات خود بايد رسانه باشد. اين سؤالات بايد به تحقير هدف اغتشاش بپردازد. در مخاطبان احساس ندامت ايجاد كند، بر بنيانهاي احساسي استوار باشد و از تمايلات ايدئولوژيك يا طبقاتي مخاطبان به خوبي استفاده كند، مثلاً به كار بردن سؤالات مهمي چون آخرش چي اينگونه سؤالات مخاطبان ناظر را بهتر تحت تأثير قرار ميدهد و مخاطبان فعال را منفعل ميكند. 11ـ از خود اغتشاشگران حرفهايي كه مطابق با منافع سياسي كشور هدف است بيرون بكشيد. 12ـ اجازه دهيد اغتشاشگران از دشمنان سياسي فراملي اظهار تنفر كنند، تا رفتار آنها، رفتاري بر خلاف اصول سياسي نظام كشور هدف تلقي نگردد. در تنظيم گزارش اغتشاش تصاوير و بياناتي كه نشان دهد شورش شكل ضد نظام كشور هدف ندارد، مورد تأكيد شما قرار گيرد. 13ـ با ايجاد انفعال در مصاحبهشوندگان ميتوان راهحلهاي منطقي را پيشنهاد كرد. 14ـ سعي كنيد در مصاحبهها تضاد رفتار تخريبي و پرخاشگرانه را با امنيت جمعي، صلاح اجتماعي و آرامش رواني شهروندان ديگر معلوم كنيد. 15ـ در مقابل رفتار زشت و كلمات ركيك اغتشاشگران، خويشتنداري، منطق و ادب داشته باشيد، مخاطبان، شما را ناخودآگاه در مقابل بيادبي اغتشاشگران قرار خواهند داد، اين ميتواند بين گفتههاي شما و ادب شما ايجاد تداعي كند. 16ـ در تهيه مصاحبهها دقت كنيد در اجتماعاتي كه ابتكار عمل را از مصاحبهگر ميستانند قرار نگيريد. بهتر است مصاحبه كمي دورتر از اغتشاش باشد، ولي اغتشاش در معرض ديد يا شنيد قرار گيرد. براي مصاحبه بهترين حالت آن است از افرادي كه از كوران اغتشاش و شورش بريدهاند، استفاده كنيد. 17ـ طبقه مخاطبان خود را در نظر داشته باشيد و طبقه خاصي را مورد خطاب قرار دهيد. 18ـ كلمات را متناسب با فهم و در چارچوب ذهني شهروندان كشور هدف به كار ببريد. 19ـ بر پايه اطلاعات لحظه به لحظهاي كه دربارة نگرشهاي گروه شهروندان داريد، مصاحبه كنيد. 20ـ نامها و رويدادهايي را به كار ببريد كه براي شهروندان ـ آشناست و نزد آنان اعتبار دارد. 21ـ از خصومت آشكار بپرهيزيد. 22ـ در مواردي تلويحا با شورشگران به عنوان فريبخوردگان و با لحني دلسوزانه برخورد كنيد. (نقش راديو و تلويزيون در ايجاد امنيت و مقابله با اغتشاش 1375 ص 72 تا 74) 23ـ مراقب افراد يا گروههايي باشيد كه در مقابل دوربين يا ميكروفون نقش بازي ميكنند. 24ـ از آشوبگران و تظاهراتكنندگان چيزي نخواهيد كه منجر به آن پديده شود. 25ـ تصميم به پخش يك گزارش [ناآرامي] بايد مبتني بر اهميت آن واقعه، اعتراض يا تظاهرات باشد نه صداها و تصاويري كه ميتوان در جريان آن به دست آورد (حتي در خبرهاي خارجي) (بليغ 1379 ص 33 و 34). 26ـ پوشش خبري تظاهراتها بايد با ديدگاهي جامع و بيطرفانه صورت گيرد. 27ـ از قرار دادن دوربين در يك سمت خاص اجتناب كنيد. هرچند گاهي به دلايل صرفاً عملي يا امنيتي، چنين كاري ناگزير خواهد بود.(بليغ 1380 ص 135).
فهرست منابع ـ
آشوري، داريوش(1370) دانشنامه سياسي؛ انتشارات مرواريد، چاپ دوم. ـ
بابايي، غلامرضا (1370) فرهنگ علوم سياسي؛ نشر و پخش ويس. ـ
بليغ، ناصر (1379) دستورالعمل برنامهسازي در راديو تلويزيون هنگكنگ؛
انتشارات اداره كل تحقيق و توسعه صدا سازمان صدا و سيما. ـ
بليغ، ناصر(1380) دستورالعمل برنامهسازي در راديو تلويزيون انگلستان(BBC)؛ انتشارات اداره كل تحقيق و توسعه صدا سازمان صدا و سيما. ـ
زورق، محمدحسن(1368) مباني تبليغ؛ انتشارات سروش. ـ
سبيلان اردستاني، حسن (1383) عملياتيسازي عمليات رواني؛
فصلنامه عمليات رواني، شماره
طلوعي، محمود(1372) فرهنگ جامع سياسي؛ انتشارات سخن. ـ
گولد جوليس، كولب ويليام ال (1376) فرهنگ علوم اجتماعي؛
ويراستار محمدجواد زاهدي مازندراني؛ انتشارات مازيار. ـ
نقش راديو تلويزيون در ايجاد امنيت و مقابله با اغتشاشات(1375)؛
انتشارات اداره كل پژوهش معاونت سياسي سازمان صدا و سيما.
براي مطالعه بيشتر به مقالات عملياتيسازي عمليات رواني و ديپلماسي رسانهاي در عمليات رواني در فصلنامه عمليات رواني شمارگان 5 و 7 كه پيشزمينه مقاله حاضر ميباشد مراجعه كنيد.