در سلسله مطالبی، ترجمه این فصل را برای استفاده مخاطبین سایت مدرسه همشهری، ارائه خواهیم کرد.
کمتر پیش میآید که به تفصیل از آن نوع تکنیکهای مصاحبه صحبت به میان آید که صرفا با سؤال شروع نمی شوند. نخستین نکتهای که در مورد تهیه یک مصاحبه خوب مطرح است این است که یک مصاحبه باید در محیطی آرام و آزادانه صورت گیرد و برای دستیابی به چنین محیطی باید خوب گوش دادن را آموخت.
به گفته جان برادی، روزنامهنگار آمریکایی، خبرنگاری که زیاد صحبت میکند، هرگز نمیتواند مصاحبههای خوبی تهیه کند. تعریف مصاحبه به عنوان «گفتوگویی هدفمند» تعبیری گمراه کننده است، در واقع آنچه مصاحبهگر در ذهن دارد مسیر گفتگو را مشخص میکند و روند مصاحبه به یک گفتگوی یک سویه تبدیل میشود.
شخص مصاحبهشونده به فردی نیاز دارد که مهارت طرح کردن موضوع با روشهایی به غیر از استفاده صرف از پرسش و پاسخ را داشته باشد. فرد مصاحبهگر باید از توانایی بحث و گفتگوی دو طرفه برخوردار باشد و از خلال همین گفتگو اطلاعات و نقل قولها را شکار کند. مصاحبهگر باید از تکنیکهای غیر سؤالی بدست آوردن اطلاعات و جملات طلایی از مصاحبه شونده به خوبی استفاده کند.
گوش داد و فرد را ترغیب کرد؛
از سکوت به خوبی استفاده کرد؛
از جملاتی استفاده کرد که نیازمند تصدیق و یا رد هستند؛
صحبتهای رد و بدل شده را بار دیگر مرور کرد، خلاصه کرد و ادامه داد.
گوش دادن و در عین حال ترغیب افراد به صحبت کردن آنقدر هم آسان نیست. این تکنیک ها را باید به موقع آموخت و استفاده کرد. مجریان رادیو تلویزیونی ممکن است هیچ گاه به این نوع تکنینکها اعتقاد نداشته و به جای آنها از روش پینگ پنگی سؤال-جواب استفاده کنند، که البته برای رسانههای مکتوب استقاده از این روش به کلی اشتباه است.
نکته اول این است که باید انعطاف پذیر بود. هدف این است که شخصی که با او میخواهید مصاحبه کنید، گارد خود را باز کند. این بدین معنی است که شما باید رویکردی اتخاذ کنید که برای آنها مناسب باشد - فرد هیجان زده را آرام کرد، اطمینان فردی که به شما اطمینان ندارد را جلب کرد و فردی را که اطمینان بیش از حد به خود دارد را اداره کرد.
مصاحبه کنندگان خوب کسانی هستند که برای مدت زمان طولانی بتوانند بیننده و شنونده باشند. آنها خوب میبینند، خوب میشنوند و از خود میپرسند: این ژست خاص چه معنی میتواند داشته باشد؛ آن فرد چرا در آن لحظه خاص پایین را نگاه کرد؛ چرا او به این سؤال ساده، با هیجان پاسخ داد؛ آیا این دو به دنبال راه انداختن نزاع هستند؛ فرد متنفذ این گروه کیست؛ این سه نفر چه چیز مشترکی دارند؟
مصاحبه کنندگان خوب در صورت امکان حتی بهدنبال درستی پاسخی که گرفته اند نیز میروند. باید دید، شنید و خوب تحلیل کرد.
در میان مهارتهای چهارگانه ارتباطی - گوش دادن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن - اولین مهارتی که انسان یاد میگیرد، مهارت گوش دادن است. گوش دادن به تمرکز بالا احتیاج دارد و گاهی اوقات خسته کننده است. معمولا برای مصاحبه هایی که بیشتر از یک ساعت به طول می انجامند، توصیه می شود در این میان استراحتی داده شود. این مسئله هم برای مصاحبهگر و هم برای مصاحبه شونده لازم به نظر میرسد.
برای خوب گوش دادن باید خوب فهمید، همدلی ایجاد کرد و صبور بود. اگر هیجانزده، حواسپرت و بیحوصله باشید، نمیتوانید شنونده خوبی باشید. شنونده خوب آنقدر روی مصاحبه متمرکز میشود که خود در مصاحبه دیده نمیشود. یکی از نشانه های مصاحبه کننده خوب این است که حضور او در مصاحبه فراموش شود.
گوش دادن با شنیدن تفاوت دارد. خوب گوش دادن، شنیدن و فهمیدن است. در مصاحبههای رو در رو مصاحبهکننده باید علاقه خود را به آنچه توسط مصاحبهشونده گفته میشود به وضوح نشان دهد. بنابراین باید سعی کنید دائما نگاهتان به مصاحبه شونده باشد.
مصاحبهشونده ممکن است دائما به شما نگاه نکند، اما زمانی که بار دیگر چشم به شما می اندازد، نیاز دارد به نحوی متوجه شود که شما حواستان پیش او است. لیندا لیپوتر معتقد است، زمانی که حتی برای ثانیهای از مصاحبهشونده نگاه خود را بر میدارید، به خوبی میتوانید متوجه شوید که صدای او برای لحظهای میلرزد. افراد مشهور حتی نیازمند توجه بیشتری هستند و باید دائما به آن ها نگاه کرد چرا که آن ها به این مسئله عادت کردهاند.
بعد از اینکه فرد صحبتهای خود را شروع کرد، باید او را ترغیب کرد که به صحبتهای خود ادامه دهد. برای این کار باید به خوبی از زبان بدن استفاده کرد: در موقع مناسب حالت نشستن یا ایستادن فرد را تقلید کرد، با تکان دادن سر حرفهایش را تایید کرد، به موقع قدری به جلو خم شد و در موقع مقتضی لبخند زد. تقلید حالت نشستن یا ایستادن فرد به صورت ناخودآگاه به او اطمینان خاطر میدهد و فرد احساس راحتی میکند. تکان دادن سر، بهتر میتواند نشان دهد که شما گوش میدهید و موضوع را میفهمید. تکان دادن سر برای یک یا دو بار معمول است اما سه بار سر تکان دادن اغلب زمانی استفاده میشود که قصد دارید حرف طرف مقابل را قطع کنید. البته نباید فراموش کرد که افراط در این کار باعث ناراحتی مصاحبه شونده میشود.
اصواتی مانند آها یا آهان معمولاً همراه حرکات خفیف سر، مشوق خوبی برای مصاحبه شونده است. این حرکت در مصاحبههای رو در رو بسیار مفید است و در مصاحبههای تلفنی یک ضرورت. در صورتیکه از آن به موقع و به اندازه استفاده شود قفل زبان مصاحبه شونده باز میشود و به صحبت خود ادامه میدهد. در اینجا نیز استفاده بیش از حد میتواند آزاردهنده باشد.
تکان دادن سر- یا خم کردن سر به یک سمت- در بعضی افراد به صورت ناخودآگاه است. این خود راهی است برای گفتن «گوش میکنم، ادامه دهید». حتماً حرکات سر بزرگسالان زمانیکه به حرف بچهها گوش میدهند را دیدهاید. شخص شنونده در سکوت و تنها با حرکات سر، کودک را بر سر ذوق میآورد که به سخنانش ادامه دهد و در عین حال پیام «من به تو گوش میدهم» را به او انتقال میدهد.
برای اینکه نشان دهید حواستان کاملاً معطوف به گوینده است اندکی به سمت جلو خم شوید. لبخند مصاحبهشونده این اطمینان را ایجاد میکند که هنوز میتواند سخنانش را ادامه دهد.
برخلاف تمام اینها، چهره سرد، بیروح و بدون میمیک مصاحبهگر، تنها پیام منفی به مصاحبهشونده میفرستد؛ این مصاحبهگر بدترین حسها را به فرد مقابل منتقل میکند.
پرسیدن سؤال در قالب مصاحبه میتواند در دو سوی یک زنجیره قرار بگیرد؛ یک سوی آن پرسیدن یک سؤال معمولی و سوی دیگر پرسیدن سؤال در قامت استنطاق. اگر قدرت مطبوعات را در نظر بگیریم، میتوان درک کرد که چرا عدهای همیشه از اینکه خبرنگاران برای انجام مصاحبه به سراغ آنها بیایند، نگران میشوند.
یکی از شیوههایی که میتوان از طریق آن نگرانی مصاحبه شونده را برطرف کرد این است که به جای پرسیدن سؤال به دنبال تصدیق او باشیم. این کار را میتوان با استفاده از یک جمله غیرسؤالی انجام داد.
به این جمله دقت کنید:
«اگر ممکن است املای اسمتان را با هم چک کنیم.»
آن را با این جمله مقایسه کنید:
«املای اسم شما چیست؟»
جمله اول بسیار مؤدبانهتر است و پاسخ بهتری را از سوی طرف مقابل به دنبال خواهد داشت. جمعآوری اطلاعات با استفاده از این روش، مهارتی است که احتمالا یادگیری آن به کمی زمان نیاز داشته باشد. در اینجا لحن صحبت باید کمی نرمتر و دوستانهتر باشد.
«آن طور که به نظر میرسد شما برای مهار مشکلات مالی بسیار تلاش کردهاید.»
«مشتریان شما معتقدند شما بهترین قیمتها را دارید.»
«به نظر میرسد که این طرح از ابتکارات شما بوده است.»
در صورتی که قصد دارید از مصاحبه شونده اطلاعاتی بدست آورید که برای او یا کارش به نوعی جنبه منفی تلقی میشود، بهتر است این بار از یک سؤال استفاده کنید. در غیر این صورت، موارد مصاحبه شونده به راحتی میتواند با جوابی سطحی از کنار جمله غیرسؤالی ما بگذرد.
نکتهای که در اینجا باید رعایت شود این است که اینگونه سؤالها را نباید در ابتدای مصاحبه پرسید. زمانی که اعتماد مصاحبه شونده جلب شده و به راحتی در حال صحبت کردن است، زمان مناسب جهت پرسیدن این نوع سؤالها است.
خلاصه کنید و ادامه دهید
یکی از بهترین تکنیکها در مصاحبه، استفاده از تکنیک خلاصه کردن است. این روش خصوصا زمانی به کار میآید که مصاحبه شونده آدم حرافی باشد. گفتههای مصاحبه شونده را خلاصه کنید، برای او بازگو کرده و ادامه دهید. برای این کار میتوان از جملههای زیر استفاده کرد:
« آنچه شما گفتید این است که ... خوب، حالا برگردیم به بحث ...»
« اجازه بدهید ببینم درست متوجه شدم، شما معتقدید که ... شاید الان بتوانیم در مورد ... صحبت کنیم.»
«خوب ما در مورد .... صحبت کردیم، کمی هم به بحث ... بپردازیم.»
انواع سوال:
می توان سؤال ها را بر اساس هدف، محتوی و نحوه مطرح کردن طبقه بندی کرد - اما ابتدا سه نوع طبقه بندی اصلی را با هم مرور کنیم: بسته ، باز و هدایت کننده. هر کدام از این نوع سؤال ها را باید در جای خود استفاده کرد.
سؤال های بسته
سؤال های بسته را معمولا سؤال هایی می دانند که با «بله» و «خیر» پاسخ داده می شوند، اما در واقع هر سؤالی که پاسخ آن کوتاه باشد را می توان سؤال بسته دانست. سؤال های بسته را در طول مصاحبه و برای چک کردن آمار، اسامی، عناوین شغلی و نام مکان ها می توان به کار برد.
«- آیا شما صحنه تصادف را دیدید؟» «- خیر.»
«- نام کامل گروه چیست؟» «- انجمن دوستداران طبیعت»
«- لنگرگاه گنجایش چند قایق را دارد؟» «- 120»
«نام ایشان چیست؟» «- جانسون»
اما نباید فراموش کرد که مصاحبه ای که سؤالات بسته زیاد و در نتیجه پاسخ های کوتاه زیادی داشته باشد، مصاحبه خوبی از آب در نمی آید.
سؤال های باز
پاسخ مطلوب در سؤال های باز باید طولانی تر باشد.
«چه چیزی باعث شد شما به فکر ساخت این دستگاه بیفتید؟»
«دقیقا تفاوت این دو زبان در چیست؟»
یکی از انواع سوال های باز، تکرار است. این نوع سؤال زمانی به کار می آید که به نظر می رسد مصاحبه شونده هنوز حرف های بیشتری برای گفتن دارد. در اینجا به طور غیر مستقیم، به دنبال دریافت اطلاعات هستیم.
«- قبل از ترک زمین من او را دیده بودم.»
... سکوت ...
«- قبل از ترک زمین، او را دیده بودید؟»
«- من تنها فردی بودم که در آن سانحه زنده ماند.»
... سکوت ...
«- شما تنها فردی بودید که زنده ماند؟»
سؤالات بسطی زیر مجموعه سؤالات باز هستند و برای دریافت اطلاعات بیشتر و جزئی تر استفاده می شوند. زمانی که می خواهیم مصاحبه شونده مثال های بیشتری برای گفته های خود بیاورد، از این سؤال ها کمک می گیریم. در اینجا اصطلاح «به طور مثال»، ارزش خود را به خوبی نشان می دهد.
«ممکن است کمی بیشتر توضیح دهید؛ به طور مثال، این کارخانه چند کارگر دارد و تولیدات جانبی آن چیست؟»
«- شرکت ما برای پیشبرد این برنامه ایده های جدیدی ارائه کرده است.» «- ممکن است در مورد مهمترین آن ها کمی بیشتر توضیح دهید؟»
علاوه بر سؤالات بسطی، سؤالات توضیحی نیز زیرمجموعه سؤالات باز هستند. هرچه بیشتر در عرصه مصاحبه تجربه کسب کنید، به وضوح خواهید دید توضیح بیشتر خواستن در مورد آنچه مصاحبه شونده گفته است، از اهمیت بالایی برخوردار است.
«- نتیجه این شد که من از همکاری با آن ها منصرف شدم.» «- آیا این اتفاق زمانی افتاد که در حال کار روی فیلمنامه خودتان بودید؟»
«- بعد از این، نیروهای روسی وارد منطقه شدند و آنجا را اشغال کردند.» «- درست متوجه شدم.. نیروهای روسی بعد از نیروهای گرجی وارد منطقه شدند؟»
در بسیاری از اوقات ممکن است تنها به خاطر بد شنیدن کلمات مصاحبه شونده، بد ادا کردن کلمات و استفاده از کلماتی که ممکن است باعث سوء تفاهم شوند، نیاز به توضیح بیشتر باشد. مصاحبه کننده همیشه باید به پرسیدن سؤالات توضیحی عادت داشته باشد. معمولا سؤالات توضیحی را اینگونه باید شروع کرد:
«من درست متوجه شدم، شما معتقدید که ...»
«آنچه شما می گوید بدین معنا است که...»
سؤالات باز اگر به خوبی انتخاب شوند، باعث می شوند توجه مصاحبه شونده جلب و برای ادامه دادن صحبت هایش ترغیب شود، چرا که با این کار مصاحبه شونده نشان می دهد که به شنیدن حرف های او علاقه مند است. تنها نکته منفی در این مورد ممکن است زیاد صحبت کردن مصاحبه شونده باشد که در این مورد نیز در صورتی که از ابتدا به او بفهمانیم که دقیقا به دنبال چه چیزی هستیم، مشکل قابل حل است.
سؤالهای هدایت کننده و حدسی
از آنجایی که سؤاا های هدایت کننده پاسخ های کوتاه دارند میتوان آن ها را زیر مجموعه سؤال های بسته دانست.
«شما چطور عکس العمل نشان دادید؟ خشمگین شدید؟»
«چقدر پول دزدیده شده است؟ 250 میلیون؟»
«آیا تصادف زمانی اتفاق افتاد که آن ها از رستوران خارج میشدند؟»
نگاهها نسبت به سؤالهای هدایت کننده کمی منفی است، اما این نوع سؤالها در صحبتهای روزمره همیشه استفاده میشوند و اگر مصاحبه کننده بتواند ارتباط خوبی با مصاحبه شونده برقرار کند، این سؤال ها هم میتواند پاسخ خوبی به دنبال داشته باشد.
از این منفیتر، میتواند سؤال حدسی باشد، که زیرمجموعه سؤال های بسته قرار می گیرد. مثل این سؤالها:
«چه اتفاقی افتاد که بالاخره از کتک زدن همسرتان دست برداشتید؟»
«با اتوبوس رفتید یا مترو؟»
در این مورد اگر فرض و حدس شما درست باشد، این نوع سؤال هم به خوبی جواب میگیرد. گاهی اوقات باید مصاحبه را با مهارت خاصی پیش برد و این نوع سؤال برای این منظور کمک میکند. بهترین حالت این است که حدس شما درست از آب در آید، که البته باید با توجه به اطلاعات قبلی و صحبتهای پیشین فرد باشد. در بدترین حالت ممکن است حدس شما اشتباه باشد که با تصحیح ساده سؤال، مسئله حل میشود.
همچنین سؤال حدسی را می توان به صورت غیرمستقیم پرسید:
«شما چند بلیط نیاز دارید؟»
به جای:
«شما بلیط نیاز دارید؟»
«چند شکایت علیه این شرکت انجام شده است؟»
به جای:
«آیا شکایتی علیه این شرکت انجام شده است؟»
اما فراموش نکنید که در هر صورت، از این نوع سؤال ها نباید زیاد استفاده شود تا روند مصاحبه دچار اختلال و بیاعتمادی نشود.
کوتاه، ساده، واضح
اولین نکته در انجام مصاحبه توانایی برقراری ارتباط است، از این رو سؤال کوتاه بهتر از سؤال بلند، سؤال ساده بهتر از سؤال پیچیده و سؤال واضح بهتر از سؤال مبهم است. اگر بعد از انجام مصاحبه بار دیگر باز گردید و سؤالهایی که پرسیدهاید را مرور کنید، به ایرادهای سؤالها پی خواهید برد. این کار کمک خواهد کرد که بار دیگر سؤالها را متناسب با مقتضیات مصاحبه و مصاحبه شونده تنظیم کنید.
اگر در مصاحبه به دنبال جزئیات زیاد هستید، با دقت از سؤالهای کلی شروع کنید و بعد به سراغ سؤالهای جزئیتر بروید. این نکته زمانی اهمیت پیدا میکند که سوژه حساسیت خاصی دارد و مصاحبه شونده احتیاط بیشتری در پاسخ دادن به سؤال ها به خرج میدهد. سؤالهای بلند و پیچیده در صورتی که بلافاصله بعد از یک سؤال کلی پرسیده شوند، فورا برای مصاحبه شوندهای که زیاد تمایل به مصاحبه ندارد، یا وقت برایش تنگ است، مشخص می شود که سؤال های جزئی بیشتری در ادامه خواهد آمد! بنابراین کم کم باید به سراغ سؤالهای جزئیتر رفت. به این سؤال کلی دقت کنید:
«آیا تا به حال کامبوج بوده اید؟»
«بله، نزدیک به شش ماه... و من واقعا آنجا را دوست داشتم...»
خوب، اکنون میتوان به سراغ سؤال های جزئی رفت؛ در مورد وضعیت حمل و نقل، بهداشت، غذا و چیزهای دیگر در این کشور. بنابراین همیشه سعی کنید سؤال های کلی را ابتدا بپرسید، سپس به سراغ سؤال های جزئی بروید.
مرز مصاحبه و بازجویی
رویکردی در مصاحبه وجود دارد که به مصاحبه کننده توصیه میکند در طول مصاحبه مواضع مختلفی بگیرد، از نقش مامور تحقیق گرفته تا یک بازجو، و حتی یک قاضی. اما فراموش نکنید که مامور تحقیق معمولا پنهانی کار میکند، بازجو ممکن است دست به شکنجه بزند و قاضی هم از افراد بخواهد برای صحت ادعای خود قسم یاد کنند. بنابراین بهتر است به هیچ وجه به سمت چنین رویکردهایی متمایل نشوید. همیشه سعی کنید رو در رو، چشم در چشم و کاملا بیریا مصاحبه را انجام دهید. نه خود را ببازید، نه خود را بیش از حد بزرگ نشان دهید.
آنتونی هوواردز از روزنامه نگاران معروف روزنامه تایمز میگوید: «روزنامه نگارانی که خود را در قامت وکیل مدافع مردم میبینند و در این راه دست به ارعاب و تهدید مصاحبه شونده میزنند، برای روزنامه نگاری هیچ قدم مثبتی بر نمیدارند.» انتقال آرامش به مصاحبه شونده، بسیار مفیدتر خواهد بود. این بهترین راه برای به اصطلاح حرف کشیدن از مصاحبه شونده است.
زیرکی به خرج دهید
کلایو جیمز معتقد است، حالت تخاصم به خود گرفتن، «کاملا بیفایده است، حتی زمانی که با دشمن واقعی خود مصاحبه میکنید. اگر من از رونالد ریگان پرسیده بودم: آیا شما در هالیوود برای اف بی آی جاسوسی میکردید؟ او هیچ جوابی به من نمیداد. اما من سؤالم را اینگونه مطرح کردم: تهدید کمونیستها در هالیوود تا چه حد جدی بود؟ و او همه چیز را برای من تعریف کرد!» بنابراین با توجه به حساسیت موضوع و شخصیت مصاحبه شونده باید سؤال را انتخاب کرد.
اگر در حال مصاحبه در مورد موضوعی حساس هستید - مثل پول، روابط جنسی، روابط انسانی، تحصیلات - دستپاچه نشوید و سعی کنید پیش داوری را کنار بگذارید. این عکس العمل پیامهای منفی به مصاحبه شونده القا میکند و او نیز دستپاچه و عصبی میشود. رک باشید اما از کلمات کنایه آمیز استفاده نکنید.
آنچه بارها شاهد آن بودهایم این است که، روزنامه نگارانی که قصد داشتهاند راجع به موضوعات حساسی مانند مواردی که اشاره شد مصاحبه کنند، و در عین حال فکر میکردهاند مصاحبه سختی در پیش خواهند داشت، در انجام مصاحبه موفق عمل نکردهاند. بنابراین، حتی در مصاحبه با افراد شاخص و در مورد موضوعات مهم، اعتماد به نفس داشته باشید.
سؤال های مفید
بعضی سؤالهای معمولی در مواردی بسیار مفید واقع میشوند و استفاده از آن ها معمولا جواب میدهد؛ حتی میتوان آنها را به عنوان سؤالهای آغازین استفاده کرد. به این سؤالها دقت کنید:
«بهترین/بدترین .... برای شما چیست؟»
«اگر دو دقیقه زمان برای صحبت در تلویزیون در اختیار شما قرار میگرفت، ...»
«چه کسی بیش از دیگران شما را تحت تاثیر قرار داده است؟»
همیشه دقت داشته باشید که این سؤال ها را به زبان خود و آنگونه که مناسب شرایط است، بپرسید.
اگر مصاحبه شوندهای، از کلمههای نامفهوم استفاده میکند و شما نیاز به ساده شدن جملههای او دارید، این سؤال مناسب است:
«خوب، اگر بخواهید این موضوع را برای یک فرد عادی توصیح دهید، چه می گویید؟»
یا برای مصاحبه با یک فرد موفق:
«برای افرادی که ابتدای راه هستند، چه توصیهای دارید؟»
در مصاحبهای سیاسی، ممکن است فرد ادعایی جنجالی مطرح کند:
«مدرکی هم برای این گفته خود دارید؟»
یا مصاحبه با یک مدیر موفق:
«چطور توانستید شرکتی به این بزرگی را به اینجا برسانید؟»
اگر مصاحبه شونده به نحوی برخورد میکند که نشان دهد وقت تنگ است و قصد رفتن دارد:
«آیا سؤالهای من شما را خیلی کسل کرده است؟»
این سؤال گاهی باعث میشود موفق شوید از مصاحبه شونده چند دقیقه بیشتر وقت بگیرید.
اگر مصاحبه شونده از جواب دادن به سؤال شما طفره میرود:
«خوب، پس به این ترتیب، من این جواب شما را به معنی "بله" در نظر میگیرم.»
اما برخی مجلات هم معمولا یک سری سؤال های عمومی را در مصاحبه های خود با افراد مختلف مطرح میکنند:
«معمولا چه کتابهایی را در قفسه کنار تخت خود نگه میدارید؟»
«چه چیزی باعث میشود، شما واقعا عصبانی شوید؟»
«اگر به اندازه کافی پول در اختیار شما قرار میگرفت، برای مردم جهان / شرکت خود / شهر خود / روستای خود چه کاری انجام می دادید؟»
«شعار شما در انجام کارها چیست؟»
«فکر می کنید تا 5 سال آینده چه اتفاقی برای شما بیفتد؟»
«شما چطور از دام ناامیدی فرار میکنید؟»
«چه چیزی باعث می شود احساس کنید آدم مهمی هستید؟»
«مهم ترین درسی که در زندگی گرفتهاید، چیست؟»
«قهرمان زندگی شما کیست؟»
«اگر بخواهید در سه کلمه خود را توصیف کنید، چه میگوید؟»
«اگر میدانستید فردا قرار است بمیرید، امروز چه میکردید؟»